وبسایت رسمی اسمعیل محمَدی

به نام آفریننده خلیج همیشه فارس ...:::... کوله باری پر از دیروز ، رهسپار فرداها ...

وبسایت رسمی اسمعیل محمَدی

به نام آفریننده خلیج همیشه فارس ...:::... کوله باری پر از دیروز ، رهسپار فرداها ...

شهرزاد قصه گو...از سروده هایم...

شهرزاد قصه گو

مرا در سینه پنهان کن

رهم ده در دل پر مهر و احساست

مرا مگذار تنها ، ای دلیل راه امیدم

بهشتم ، آسمانم ، شعر جاویدم

مرا بگذار تا زنجیری زندان غم باشم

برایت قصه ها خوانم

به پایت شعرها ریزم

مرا بگذار تا مستانه در پای تو آویزم

مرا در دیده پنهان کن

که شبها تا سحر رویای آن چشم سیه گردم

مرا مگذار تا دور از ای هستی ، تبه گردم

ز پایم بند دل مگشا

مرا بگذار تا کاخی برایت از وفا سازم

ترا از آرزوهایت جدا سازم

ترا با کعبه دل آشنا سازم

بیا با من بیا تا در میان موج دریاها

میان گردباد سخت صحراها

کنار برکه های غرق نیلوفر

تهی از یاد فرداها

ز جام چشم های تو می ناب نگه نوشم

منم آن مرغک وحشی، قفس مگشا

ز پایم بند دل را بر مدار ، ای آشنای من

مرا بگذار تا عمری اسیر آرزو باشم ، سرا پا گفتگو باشم

شه من شهرزاد قصه گو باشم

مران از سینه یادم را ، مرا از کف مده آسان ، منه امید جاویدم

به لوح عشق من پایان...


از دیوان اسمعیل محمدّی

مردی که مثل هیچ کس نیست...

شهر من...از سروده هایم...

شهر من ...


شهر من رویای دیرینه است


شهر من سر سبز و بارانی است


میان جنگل و دشتش


همه عشق است و رویایی است


شهر من چون گیسوان مخملین


پر پیچ و پر تاب است


ز هر سو با نسیم عشق بی تاب است


شهر من هر شب چراغانیست


درون کوچه های خلوتش


رویای انسانی است


اگر تاریخ را روزی است


و یا این چرخ را عمری است


من این را خوب می دانم


که شهرم در تمام عمر جاوید است


چرا ؟ چون شهر من همزاد تاریخ است


نسیم قدمتش از هر کران پیداست


ز هر سو بنگری ، آزادگی پیداست


همه از مردمانش نور می خواهند


صدای شادی نوروز می خواهند


شهر من سرشار ایثار است


عطر چای و شالیش لبریز ایمان است


همه از مردمان پاک و پرکار است


میان نی نی چشمان مردم نور می بارد


محبت از نگاه شادشان پیداست


شهر من اندیشه است و مأمن اندیشه سازان .


15/9/86

از دیوان اسمعیل محمَدی

مردی که مثل هیچ کس نیست...